نکند قرار است خدا شوی؟..!

مي‌گويند که روزی ميرزا رضا صديق‌الدوله‌ی نوری نزد مظفرالدين‌شاه رفت و پس از آن که شاه احوال او را پرسيد، دستور داد تا مبلغ هزارتومان به او کمک کنند.

 ضمن دلجويی از صديق‌الدوله گفت: حالا اين پول را بگير، انشاء الله کار و بار ما که بهتر شد باز هم به تو کمک خواهيم کرد.

صديق‌الدوله به لهجه‌ی مازندرانی به شاه می گويد: وقتی در تبريز وليعهد بودی همين حرف را مي‌زدی حالا که شاه شدی باز هم همان وعده را می‌دهی؟ مگر قرار است بعد از شاه شدن چه بشوی، نکند قرار است خدا شوی؟..!

قابل توجه مسئولين محترم!!!