خانه ملت!!!

خانه ملت!!!

به عنوان یک ایرانی ، از اینگونه عملکردها در خانه ام ناراضی ام.


آیا سایر کارمندان هم هنگامی در محل کار حضور دارند و از بیت المال حقوق می گیرند، اجازه دارند چرت بزنند و بخوابند؟؟؟

این جماعت قانونگذاران مملکتند و از قدیم گفته اند : حرمت امامزاده را متولی نگاه می دارد.

و لابد،  حرمت قانون را قانونگذاران!!!

کاهش ارزش پول

از کاهش ارزش ریال  تا  ادعای رونق اقتصادی!!!

جان مینارد کینز (john maynard keynes)‏، ( یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم ) :

برای واژگون کردن اساس یک مملکت ، هیچ وسیله ای ظریف تر و مطمئن تر از کاهش ارزش پول رایج نیست.

تنزل ارزش پول رایج ، تمام نیروهای پنهان اقتصادی را در راستای نابودی به کار می گیرد و این عمل را به گونه ای انجام می دهد که حتی یک نفر از میلیون ها نفر نیز متوجه آن نمی شود.!!!


آنکس که دهد گوش به عرض فقرا کو

تا چند کشی نعره که قانون خدا کو / گوش شنوا کو
آنکس که دهد گوش به عرض فقرا کو / گوش شنوا کو

خبر ساده و دردناك بود: دومين دانش آموز دبستان شين آباد پيرانشهر كه در حادثه آتش سوزي مجروح شده بود ، درگذشت.

نه مسئولي استعفاء داد و نه وزيري بركنار شد.(كه دلالت بر شيفتگي اين عالي‌جنابان به خدمت است!!!)

متن ذيل بخشي از مقاله دكتر صادق زيباكلام است كه حاوي عمق فاجعه و آينده نه چندان روشن آموزش و پرورش و در نهايت خروجي‌هاي آن كه آينده ساز كشورند مي‌باشد را با هم مي‌خوانيم:

واقعیت این است که ما در مدارس‌مان در سطح کشور؛ چیزی حدود 150 هزار کلاس مثل همان که در شین‌آباد آتش گرفت داریم به همراه 50 هزار اتاق که دفتر و غیره هستند. بسیاری از این 200 هزار کلاس و دفتر با بخاری نفتی گرم می‌شوند. بنابراین وقوع آتش‌سوزی به هیچ روی امری تصادفی و غیرمترقبه نیست. فرقی هم نمی‌کند که وزیر چقدر مدیر، مدبر، انقلابی، اصولگرا، اصلاح‌طلب، متدین یا لائیک باشد. در هر حال آن 150 هزار کلاس با بخاری نفتی در زمستان گرم می‌شوند. طبیعی است که راه چاره در این است که نظام بخاری نفتی که در حقیقت مثل یک بمب ساعتی آتش‌زا می‌باشد از سطح مدارس جمع شود. اما این کار مستلزم هزینه است. برآورد شده که تبدیل سیستم گرمایش این 200 هزار کلاس و دفتر از بمب ساعتی به نام بخاری نفتی به وسیله مطمئنی به نام شوفاژ نزدیک به هزار میلیارد تومان هزینه می‌برد و این هزار میلیارد تومان  33 سال است که در انتظار تحقق یافتن است. مادام که این هزینه تامین نشود 200 هزار بخاری نفتی جان میلیون‌ها دانش‌آموز را تهدید می‌کند.

روستای شین‌آباد به مدت 10 سال است که گازکشی شده اما مدرسه «انقلاب اسلامی» آن به دلیل فقدان اعتبار همچنان با بخاری نفتی گرم می‌شود. بقول «زهیر توکلی»، تا کسی عملا در آموزش و پرورش ایران کار نکرده باشد، نمی‌تواند ابعاد فقر و کمبود بودجه و اعتبار در آن را تصور نماید. انسان نمی‌تواند باور کند که آموزش و پرورش مملکتی که روی دریایی از نفت و گاز خوابیده اینقدر بدبخت و فقیر باشد. در حالی که همه بانگ برآورده‌اند که چرا وزیر استعفا نمی‌دهد، حتی یک نفر نپرسید که ظرف هفت سالی که اصولگرایان قدرت را در دست داشته‌اند ما بیش از 500 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته‌ایم.اگر هر دلار را حداقل هزار تومان در نظر بگیریم، ما ظرف این هفت سال 500 هزار میلیارد تومان درآمد داشته‌ایم.آیا انتظار هزار میلیارد تومان از آن 500 هزار میلیارد تومان برای هزینه شدن در آموزش و پرورش خیلی انتظار نابجا و غیرمنصفانه‌ای است؟ مشابه آتش‌سوزی مدرسه شین‌آباد ظرف 20،10 سال گذشته برای چندمین بار است که دارد تکرار می شود؟ آیا بارها و بارها ظرف این 33 سال حادثه آتش سوزی در مدارس ما تکرار نشده؟ باب دیلون خواننده و ترانه‌سرای معروف امریکا در مخالفت با جنگ ویتنام ترانه‌ای ساخته بود که در اعتراض به جنگ می‌خواند: «چقدر پدر و مادر باید کشته شوند تا بگوییم کودکان زیادی یتیم شده‌اند؟ چقدر انسان باید کشته شوند تا بگوییم خیلی‌ها کشته شده‌اند؟ چقدر خانه باید بمباران شود تا بگوییم خانه‌های زیادی بمباران شده‌اند؟» حالا ما هم می‌توانیم بپرسیم چند بار باید در مدارس ما آتش‌سوزی اتفاق بیفتد تا بگوییم در مدارس ما خیلی آتش‌سوزی اتفاق می‌افتد؟

متاسفانه پاسخ خیلی امیدوارکننده نیست. آماری وجود دارد به نام «سرانه آموزش و پرورش». یعنی کل بودجه سالیانه یک کشور را که خرج آموزش و پرورش می‌شود بر جمعیت آن کشور تقسیم می‌کنند و عدد به دست‌آمده می‌شود میزان پولی که در آن کشور برای تحصیل هر نفر هزینه می‌شود. از این بابت ما یکی از پایین‌ترین کشورها در جهان هستیم. آمار برخی از کشورها؛ یعنی مبلغی که به ازای هر نفر در آن کشور صرف آموزش و پرورش می‌شود به قرار ذیل است:

لوکزامبورگ: 16 هزار دلار در سال

نروژ: 15 هزار دلار در سال

دانمارک: 12 هزار و 500 دلار در سال

اتریش: 10 هزار و 200 دلار در سال

سوئد: 10 هزار دلار در سال

امریکا: 10 هزار دلار در سال

ژاپن: 7هزار و 500 دلار در سال

چین: 2 هزار دلار در سال

ترکیه: 2 هزار دلار در سال

ایران: 200 دلار در سال.

( نمودار «سرانه آموزش و پرورش در برخي از كشورها» )

محاسبه سرانه 200 دلار ایران به این صورت است که کل بودجه آموزش و پرورش برای سال 1391 نزدیک به 14 هزار میلیارد تومان بوده که اگر آن را بر 75 میلیون ایرانی تقسیم کنیم چیزی حدود 200 هزار تومان می‌شود. اگر ارزش دلار را صرفا هزار تومان در نظر بگیریم، سرانه آموزش و پرورش ایران 200 دلار می‌شود. به عبارت دیگر نروژ و دانمارک نزدیک به 70 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه می‌کنند، امریکا 50 برابر و چین 10 برابر ما. جالب است ترکیه که نه یک بشکه نفت دارد و نه یک کپسول گاز، 10 برابر ما برای آموزش و پرورش‌اش هزینه می‌کند. اینها تازه بر اساس نرخ دلار هزار تومان می‌باشد. اگر دلار را به نرخ جناب «جمشید بسم‌الله» محاسبه کنیم، سرانه ما کمتر از 70 دلار می‌شود و سرانه آموزش و پرورش ترکیه نه 10 برابر ما که در حقیقت 30 برابر ما می‌شود.

من هیچ تردیدی ندارم که یک جای ضرب و تقسیم من غلط است. زیرا چگونه می‌شود که امریکایی‌ها 150 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه کنند؟ به نظر شما وقتی ترکیه 30 برابر و امریکا 150 برابر ما برای آموزش و پرورش‌شان هزینه می‌کنند، خیلی اهمیت دارد که حاجی‌بابایی استعفا بدهد یا ندهد؟ +